جدول جو
جدول جو

معنی میل گرفتن

میل گرفتن((گِ رِ تَ))
ورزش باستانی کردن به وسیله میل، گرداندن میل های چوبی سنگین به دور شانه
تصویری از میل گرفتن
تصویر میل گرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با میل گرفتن

میل گرفتن

میل گرفتن
گرز گرفتن (زورخانه) ورزش باستانی کردن بوسیله میل گردانیدن میلهای چوبین نسبه سنگین بدورشانه گبورگه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

مول گرفتن

مول گرفتن
فاسق گرفتن. با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی. (یادداشت مؤلف). مردی را به نامشروع یار و همخوابۀ خود کردن زن، آبستن شده بودن به وجهی نامشروع. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مول شود
لغت نامه دهخدا

می گرفتن

می گرفتن
باده خوردن. شراب نوشیدن. می زدن:
روزی بس خرم است می گیر از بامداد
هیچ بهانه نماند ایزد کام تو داد.
منوچهری.
نه نه می نگیرم که میگون سرشکم
که خود زین می کم بها می گریزم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیش گرفتن

پیش گرفتن
قبل از موعد مقرر گرفتن ستدن پیش از وقت: استسلاف بها پیش گرفتن، مقابل خود قرار دادن پیش روی نهادن: نخست از مجاهدان دلاوری سپری پیش گرفته پای تهور بفشرد، جلو افکندن پیشاپیش قرار دادن و روان ساختن جلو انداختن و بحرکت وا داشتن: ابوطالب را پیش گرفتند و بنزدیک ابرهه بردند، آغازکردن شروع کردن: با کیومرث طریقه مصالحت و دوستی پیش گرفت، سد راه شدن مانع آمدن جلوگیری کردن: دل رمیده ما را که پیش میگیردک خیر دهید بمجنون خسته از زنجیر. (زنجیر) یا پیش گرفتن درسی را. پس گرفتن استاد آن درس را از شاگردپرسیدن معلم درسی را از شاگرد. یا پیش گرفتن راهی یا سفری را. بدان راه یا سفر شدن، یا پیش گرفتن کاری (شغلی) را. بدان مشغول شدن اشتغال ورزیدن بدان: مشعله ای بر فروز مشغله ای پیش گیر تا ببرند از سرت زحمت خواب و خمار. (سعدی) یا در پیش گرفتن کاری (شغلی) را. مشغول آن شدن، اقدام بدان کردن: مردی امید بمن و بجاه من دارد و سفری دراز در پیش گیرد از عراق تا ارمنیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیچ گرفتن

پیچ گرفتن
پیچ گرفتن دل. درد گرفتن امعا بسبب اسهال شکم روش یافتن پیچ زدن شکم
فرهنگ لغت هوشیار

پیه گرفتن

پیه گرفتن
پیه آوردن، برآمدن پیه گرداگرد عضوی، 0 نابیناشدن: پیه گرفته است چشم جوهر مانرا و نه چو من گوهری نبود بمعدن 0 (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار