جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با میل کشیدن

میل کشیدن

میل کشیدن
کنایه از دور گردانیدن است، کور کردن. (از ناظم الاطباء) (برهان). کور کردن کسی با میل داغ کرده. سَمَل. کور کردن و نابینا ساختن. نابینا کردن. ترکانیدن چشم با میل. (یادداشت مؤلف). کنایه از کور کردن است. (از انجمن آرا) : پس از آن به یک هفته میلش کشیدندو به بخارا فرستادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 655).
خس طبع را چه مال دهی و چه تربیت
بی دیده را چه میل کشی و چه توتیا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 4).
روز جهان کرا نکند دیدن ای فتی
خورشید چشم شب پره را میل از آن کشید.
خاقانی.
به شمشیر از تو نتوانم که روی دل بگردانم
وگر میلم کشی در چشم میلم همچنان باشد.
سعدی.
در اجرای حکم سیاست بر وی از زبان بریدن و میل کشیدن، چنانچه اعتبار تمامت غمازان و مفسدان و مستخرجان گردد. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94) ، از پیش راندن. (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نیل کشیدن

نیل کشیدن
کنایه از سر سبزی و بخت است: (طبایع را یکایک میل درکش بدین خوبی خرد را نیل درکش خ) (گنجینه گنجوی. 363)
نیل کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

می کشیدن

می کشیدن
شراب نوشیدن می زدن: زخمار جام عشق اردل تو سبک نگردد زشراب روح ریحان دو سه سر می گران بخش، (سیف اسفرنگی تاریخ ادبیات)
فرهنگ لغت هوشیار

می کشیدن

می کشیدن
می خوردن. می نوشیدن. شراب خوردن. باده نوشیدن:
کشیدند می تا جهان تیره گشت
سر میگساران ز می خیره گشت.
فردوسی.
دارم ز خمار چشم میگون
بی آنکه می طرب کشیدم.
خاقانی.
و رجوع به می کش و می خوردن شود
لغت نامه دهخدا

تیر کشیدن

تیر کشیدن
درد گرفتن اعضای بدن چنانکه گویی سوزنی درآن فرو میکنند
تیر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار