با جامه و پیرایۀجلف و قیمتی. (امثال و حکم دهخدا). میرزاغشم شم. آدم بیکارۀ لوس و خودخواه. (از فرهنگ عوام). کسی که خود را لوس و ننر می کند و بزرگتر و عالیقدرتر از آنچه هست جلوه می دهد. قرتی قشم شم. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). تعبیرات فوق شاید از نام میرزاقشم شم اصفهانی شاعر هزال قرن اخیر گرفته شده باشد، آدمی که دست به سیاه و سفید نمی زند و دماغ خود را بالا می گیرد. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
شاعر اصفهانی اوایل قرن چهاردهم هجری است. وی را مهازلات زیبائی است و به جنگ صادق ملارجب می رفته است. چنانکه صادق ملارجب در دو بیت زیر بدان اشاره کرده است: لپه چیهای یارم ماچی قشنگش می آید بعد از آن ماچ قشنگ الله کلنگش می آید صادق ملارجب شعر جفنگش می آید غافل از میرزاقشم شم که به جنگش می آید. این شاعر در سال 1312 هجری شمسی درگذشته است. رجوع به کتاب سروته یک کرباس ج 1 ص 158 و 159 شود