جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با میانگین

میانگین

میانگین
معدل، آنچه در میان چند چیز قرار دارد، وسطی، در ریاضیات عددی که نمونۀ چند عدد باشد
میانگین
فرهنگ فارسی عمید

میانگین

میانگین
وسط. (دانشنامۀ علائی ص 77). میانین. اوسط. وسطی. حد اوسط. حد وسط. حد میانگین. حد متوسط، مقابل حداقل و حداکثر. مقابل بیشینه و کمینه. (از یادداشت مؤلف).
- دانش (علم) میانگین،علم اوسط. ریاضی.
، وسطی. آنچه یا آنکه در وسط قرار گرفته است. (از یادداشت مؤلف) (: محمود) گفت او را (ابوریحان بیرونی را) به میان سرای فرو اندازند. چنان کردند مگر با بام میانگین دامی بسته بود، بوریحان بر آن دام آمد. (چهارمقاله ص 57). پس ملک را در گرمابۀ میانگین بنشاند. (چهارمقاله). و رجوع به میان و میانه شود
لغت نامه دهخدا

میانین

میانین
منسوب به میان میانی وسطی: از شه زادگان و آمدن برادر میانی وسطی: (متوفی شدن بزرگین میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود، { قسمتی از سطح تحتانی حفره لگن خاصره که محدود است بین عضو تناسلی در جلو و سوراخ مقعد در عقب. در حقیقت این ناحیه کف لگن را تشکیل میدهد. دراین ناحیه پیش آب راه و مهبل (در زن) و مخرج قرار دارند عجان میان دو راه
میانین
فرهنگ لغت هوشیار

میانین

میانین
وسطی، (ناظم الاطباء)، میانی، وسط، اوسط، وَسَطی، وُسْطی ̍، که در میان است، میانی، (یادداشت مؤلف) : او را ابوکرب اسعد تبع میانین خواندندی، (مجمل التواریخ و القصص)،
وُسْطی ̍، انگشت میان سبابه و بنصر و آن انگشت درازتر کف باشد، انگشت وسطی، میانه، میانگی، انگشت سوم دست، (یادداشت مؤلف)، قسمت پایین لگن در انسان، (از لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

میانگی

میانگی
مرکب از: گوش + ک پسوند تصغیر و شباهت، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گوش خرد. گوش کوچک. تصغیر گوش باشد که به عربی اذن خوانند، دو گوشت پاره ای را گویند که بر سر حلقوم آدمی که مجرای طعام است می باشد و آن را به عربی لوزتان خوانند. (برهان) (آنندراج). ملازه که از کام فرود آمده باشد. (رشیدی). و در فرهنگ دو گوشت پاره مانند دو بادام که درون دهن بر سر حلقوم می باشد و به تازی لوزتان خوانند. (رشیدی) ، و صاحب ملازه را نیز گویند و او را کام فرود آمده هم می گویند. (برهان) (آنندراج) ، گوشۀ اندام زن. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا