معنی مؤدب - فرهنگ فارسی معین
معنی مؤدب
- مؤدب((مُءَ دِّ))
- ادب آموزنده، ادب آموز، تربیت کننده، مربی، جمع مؤدبین
تصویر مؤدب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مؤدب
مادب
- مادب
- جمع مادبه، میزدها خواران ها (ولیمه ها) جمع مادبه ولیمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
مجدب
- مجدب
- نا رویا خشک خشک و بی گیاه گردیده: ... و آنجا قطره ای آب نبود با کس و دشتی مجدب بی نبات و بی آب بود
فرهنگ لغت هوشیار