جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مهنانه

مهنانه

مهنانه
بوزینِه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، اَنتَر، بوزِنِه، بوزَنینِه، پوزینِه، پَهنانِه، کَبی، کَپی، گُپی، قِرد
مهنانه
فرهنگ فارسی عمید

مهنانه

مهنانه
بوزینه. میمون. (آنندراج) (برهان). بوزنه. (اوبهی). بهنانه. پهنانه:
اگرابروش چین گیرد سزد چون روی من بیند
که رخسارم پر از چین گشت چون رخسار مهنانه.
ابوشکور
لغت نامه دهخدا

پهنانه

پهنانه
بوزینه کپیمیمون (بواسطه آنکه رویش پهن است) : خنبک زند چو بوزنه چنبک زند چو خرس این بوزنینه ریشک پهنانه منظرک. (خاقانی)، کلیچه روغنینان میده که با روغن پزند
فرهنگ لغت هوشیار

پهنانه

پهنانه
بوزینِه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، اَنتَر، بوزِنِه، بوزَنینِه، پوزینِه، مَهنانِه، کَبی، کَپی، گُپی، قِرد، برای مِثال اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند / که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۰)
پهنانه
فرهنگ فارسی عمید