جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با موله

موله

موله
شیفته شیفته ساز شیقتار شیفته کرده شده واله گردیده توضیح منوچهری در بیت ذیل: (بد خو شود از عشرت او سخت نکو خو عاقل شود از عادت او سخت موله) (منوچهری. د. چا. 89: 2) بکسر لام آورده ولی باید دانست قدما درین باب گاه تسامح کرده اند چنانکه منوچهری در همین قصیده} المنه لله {و} سبزه {و} فره {را قافیه قرار داده است. شیفته کننده واله سازنده
فرهنگ لغت هوشیار

موله

موله
شیفته و عاشق و دیوانه. (غیاث) (آنندراج). واله. شیدا و مجنون:
بدخو شود از عشرت او سخت نکوخو
عاقل شود از صحبت او سخت موله.
منوچهری.
هرجا که مولهی چوفرهاد
شیرین صفتی بر او گمارد.
سعدی.
، مجازاً نوعی از انواع درخت بید که آن را بید مجنون نیز نامند. (آنندراج) (غیاث).
- بید موله، بید مجنون. بید معلق. بید ناز. بید نگون. (یادداشت مؤلف).
، بچۀ جداکرده از مادر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مولَه ْ. آب رهاکرده و روان شده به سوی دشت. (از اقرب الموارد). ورجوع به مولَه ْ شود
لغت نامه دهخدا

موله

موله
تارتنه. عنکبوت. کارتنه. تننده. ج، مول. (منتهی الارب). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا

موله

موله
واحد مول. یک عنکبوت. (ناظم الاطباء). تننده. ج، مول. (منتهی الارب، مادۀ م ول)
لغت نامه دهخدا

دوله

دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
دوله
فرهنگ لغت هوشیار