جدول جو
جدول جو

معنی مولکول

مولکول
کوچکترین جزء یک جسم که همه خواص آن جسم را دارا می باشد
تصویری از مولکول
تصویر مولکول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مولکول

مولکول

مولکول
ریزترین واحد سازندۀ یک ماده که بسیاری از خواص آن ماده را دارد
مولکول
فرهنگ فارسی عمید

موکول

موکول
به دیگری سپرده. (منتهی الارب). امر موکول، کار به دیگری سپرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاری که به دیگری سپرده شده باشد. (آنندراج) : زعامت آن ملاعین با طاغوتی که به یحیی معروف به ود موکول. (ترجمه تاریخ یمینی ص 358) ، حواله شده، سفارش شده، سپرده شده. (ناظم الاطباء). مشروط. مربوط. محول شده.
- موکول به، واگذاشته به. منوط به: تشکیل جلسه موکول به بازگشت مدیر است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مولامول

مولامول
درنگ بسیار، تاخیر از پی تاخیر، برای مِثال چنان به وعده همی کرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمال الدین عبدالرزاق - ۲۳۸)
مولامول
فرهنگ فارسی عمید