درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر، (از برهان) (ناظم الاطباء)، تأخیر از پی تأخیر، (انجمن آرا) (آنندراج)، و رجوع به مول و مولیدن شود، - مولامول کردن، سخت تأخیر کردن، درنگ از پی درنگ نمودن: چنین به وعده همی کرد چرخ مولامول که شد ز خون دلم طشت چرخ مالامال، جمال الدین عبدالرزاق
بسیار کثیر فراوان، پر مملو لبالب: سبب ظاهری آن بود که ظرف طبیعت خلفا از باده غفلت و غرور مالامال و زیاده از حد اعتدال شده... فراوان، بسیار و کثیر، پر و مملو، لبریز، لبالب