جدول جو
جدول جو

معنی موقد

موقد((مَ یا مُ قِ))
جای افروختن آتش، جمع مواقد
تصویری از موقد
تصویر موقد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با موقد

موقد

موقد
نعت مفعولی از مصدر توقید. برافروخته. برافروخته شده:
در شرر خشم او بسوزد یاقوت
گرْش نسوزد شرار نار موقد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

موقد

موقد
جای افروختن. (منتهی الارب) (آنندراج). جای افروختن آتش. ج، مواقید. (ناظم الاطباء). وجاق. اجاق. ج، مواقد. (از المنجد) ، چیزی است مانند تنور ارباب صنعت کیمیا را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

موقد

موقد
افروزندۀ آتش. (ناظم الاطباء). آتش افروز. شعله افروز. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا