معنی موضوع موضوع((مُ)) نهاده شده، وضع شده، امر مورد بحث، چیزی که درباره آن بحث کنند، جمع موضوعات تصویر موضوع فرهنگ فارسی معین
موضوع موضوع وضع. موضع. نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بنهادن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به وضع و موضع شود، سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
موضوع موضوع سوژه، مبحث، مساله، مشکل، مطلب، محمول، باب، خصوص، فقره، قضیه، نهاده، گذارده، وضع شده، قرارداده شده، ساختگی، مصنوع، مجعول، مکذوب، مبتدامتضاد: محمول فرهنگ واژه مترادف متضاد
موضوعه موضوعه موضوعه در فارسی مونث موضوع نهاده مونث موضوع: (قوانین موضوعه)، جمع موضوعات. یا اصول موضوعه. اصطلاحی است در علوم ریاضی و آن چنانست که قاعده صحیح را فرض کنند و مسایل آن علم را بر قاعده مزبور بنا کنند همچون اصول موضوعه اقلیدس فرهنگ لغت هوشیار