جدول جو
جدول جو

معنی موچینه

موچینه((نِ))
منقاش، ابزاری که با آن موی می کنند
تصویری از موچینه
تصویر موچینه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با موچینه

موچینه

موچینه
آلتی شبیه بانبری کوچک که بوسیله آن مو را از عضوی از بدن می کنند خار چینه منقاش
فرهنگ لغت هوشیار

موچینه

موچینه
منقاش. (برهان). آلتی است آهنی که بدان مو از بدن می چینند. (از غیاث) (از آنندراج). منقاش و ابزاری آهنی که بدان مو می کنند. (ناظم الاطباء). موچنا. موچنه. موچین. موی چینه. منقاش. منقش. منماص. منتاخ. منمص. موی کش. آلتی آهنی که موی و خار برکند. خارچینه. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مویینه

مویینه
منسوب به مو، آنچه از موی بافته و ساخته شده، پوستین (از سنجاب سمور قاقم و غیره) : (گر چه یک موی ز مویینه ندارد بنده ورچه آسیب حوادث اثری در سرماست {} در پناه تو ز مویینه مدد می طلبم زانکه چون موی مرا لشکر سرما زقفاست) (سعدی هروی.: مو)
فرهنگ لغت هوشیار

موچین

موچین
آلت کوچک شبیه انبر که با آن مو از صورت می چینند، خارچینه
موچین
فرهنگ فارسی عمید

موچنه

موچنه
آلتی شبیه بانبری کوچک که بوسیله آن مو را از عضوی از بدن می کنند خار چینه منقاش
فرهنگ لغت هوشیار

موچین

موچین
چینندۀ مو،
موچینه، موچنه، (یادداشت مؤلف)، رجوع به موچینه شود
لغت نامه دهخدا

موچنه

موچنه
مظفار. منقاش. (منتهی الارب). موچینه. موچنا. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موچینه شود
لغت نامه دهخدا