مواطی مواطی جمع موطی جایهای قدم قدمگاهها: (... و مواضع و مواطی دم و قد خویش بشناسد) (مرزبان نامه. تهران. چا. 130: 1) فرهنگ لغت هوشیار
مواطی مواطی مواطات کننده. موافقت کننده. (از یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب). و رجوع به مواطاه شود لغت نامه دهخدا
مواطی مواطی جَمعِ واژۀ موطی. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ موطی به معنی جای قدم. (آنندراج). رجوع به موطی شود لغت نامه دهخدا
مواقیت مواقیت میقات ها، محل قرارها، محلهای احرام بستن حجاج، وقت ها، هنگام ها، جمعِ واژۀ میقات فرهنگ فارسی عمید
موالید موالید مولودها، زاییده شده ها، فرزندها، کنایه از نتیجه ها، تولدها، جمعِ واژۀ مولودموالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوانموالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه فرهنگ فارسی عمید