جدول جو
جدول جو

معنی منفاق

منفاق((مِ))
مرد پر هزینه، مردی که نفقه خوار زیاد دارد
تصویری از منفاق
تصویر منفاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با منفاق

منفاق

منفاق
مرد بسیارنفقه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

منافق

منافق
کسی که ظاهرش خلاف باطنش باشد، دورو، کسی که در باطن کافر باشد و به زبان اظهار دین داری کند، کسی که اظهار دوستی کند و در باطن دشمن باشد
منافق
فرهنگ فارسی عمید

انفاق

انفاق
دادن یا بخشیدن مال به کسی، نفقه دادن به کسی، خرج کردن مال، بی چیز شدن
انفاق
فرهنگ فارسی عمید

منساق

منساق
خویشاوند، پیرو کشانیده خویشاوند، تابع پیرو سوق یابنده کشانیده
منساق
فرهنگ لغت هوشیار

منافق

منافق
ماخ (منافق) دو رو دو زبان رفت آن که به جستن معاشم دیدی دو زبان چو دور باشم (خاقانی تحفه العراقین)، ابلوک دو رنگ آنکه در دل بی دین و درنما دیندار است. آنکه ظاهرش مخالف باطنش باشد دو رو
فرهنگ لغت هوشیار