معنی مندور کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی مندور کردن
- مندور کردن((~. کَ دَ))
- بدبخت کردن، غمگین کردن
تصویر مندور کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مندور کردن
منظور کردن
- منظور کردن
- پسند کردن، به شمار آوردن، پاس داشتن پسند کردن پذیرفتن، مورد توجه قرار دادن، بحساب آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
منظور کردن
- منظور کردن
- محسوب کردن، لحاظ کردن، درنظر گرفتن، قلمداد کردن، منظور داشتن، مورد توجه قراردادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد