معنی منخفض - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با منخفض
منخفض
منخفض
به نشیب افتاده، پست شونده محل انحطاط. فرود آینده به نشیب افتاده پست شده
فرهنگ لغت هوشیار
منخفض
منخفض
به نشیب افتاده و پست شونده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب). افتاده و به نشیب افتاده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروداشته. فرونشسته. پست شده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، کوتاه. پست. قصیر. (یادداشت مرحوم دهخدا) : هو ثمر نبات منخفض شبیه بمایکون بین الشجر والحشیش. (ابن البیطار ذیل کلمه عنب الدب) (یادداشت مرحوم دهخدا) ، به اصطلاح نحو و صرف، دارای کسره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منتفض
منتفض
جامه و درخت افشانده شده. (آنندراج) (از منتهی الارب). جامه و درخت تکانده شده. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگ رز سبز و تازه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نرۀ پاک از باقیماندۀ بول. (آنندراج). رجوع به انتفاض شود
لغت نامه دهخدا
منخفضه
منخفضه
تأنیث منخفض. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منخفض شود. - ارض منخفضه، زمینی جرف (ژرف) آب. (مهذب الاسماء). - بروج منخفضه، بروج جنوبیه است یعنی میزان و عقرب و قوس و جدی و دلو و حوت. (یادداشت مرحوم دهخدا). - حروف منخفضه، سوای صضطظ خفق باشد. (منتهی الارب). بجز این حروف که ص و ض و ط و ظ و خ و ف و ق سایر حروف را گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منخفس
منخفس
آب متغیر. (آنندراج). آب متغیرشده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انخفاس شود
لغت نامه دهخدا
مخفض
مخفض
کسی که آسان و سبک کند کار را. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه هر چیزی را سبک و آسان می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخفیض شود
لغت نامه دهخدا
مخفض
مخفض
جای فراخی و نعمت. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.