جدول جو
جدول جو

معنی منخزل

منخزل((مُ خَ زَ))
منقطع، بریده، باتبختر رونده
تصویری از منخزل
تصویر منخزل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با منخزل

منخزل

منخزل
منقطع و بریده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) : کارها همه این مرد می برگزارد که پدریان منخزل بودند و منحرف. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 329)، با تبختر راه رونده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

منازل

منازل
مَنزِل ها، جاهای فرود آمدن، خانه ها، سرای ها، جمعِ واژۀ مَنزِل
منازل
فرهنگ فارسی عمید