معنی منثور
- منثور((مَ))
- پراکنده و متفرق، سخن غیرمنظوم
واژههای مرتبط با منثور
منثور
- منثور
- پراکنده، بی آهنگ اسرواد، شب انبوی از گیاهان شب بوی، نا سفته پراکنده متفرق، در نا سفته مقابل در منظوم در نظیم، کلام غیر منظوم نثر، شب بوی هراتی منسور. یا منثور اصغر. شب بوی زرد. یا منثور بری. شب بوی سلطانی. یا منثور لیلی یکی از اقسام شب بوست
منثور
- منثور
- پراکنده، پاشیده، افشانده شده، در علوم ادبی ویژگی سخن غیر منظوم
منثور
- منثور
- پراکنده، متفرق، نثر، شب بو
متضاد: منظوم
منصور
- منصور
- یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
منشور
- منشور
- از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
منظور
- منظور
- فردید، نگرش
منشور
- منشور
- اعلامیه، جمعِ مواشیر، در علم فیزیک قطعۀ بلور که دارای قاعدۀ مثلث است و نور را تجزیه می کند، نامۀ سرگشاده، فرمان، فرمان پادشاهی
منقور
- منقور
- کنده شده، کنده کاری شده
منصور
- منصور
- نصرت داده شده، یاری شده
