جدول جو
جدول جو

معنی مناهضت

مناهضت((مُ هِ ضَ))
برابری کردن در جنگ، مقاومت نمودن با هم
تصویری از مناهضت
تصویر مناهضت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مناهضت

مناهضت

مناهضت
مقاومت نمودن با هم برابری کردن در جنگ، مقاومت برابری
مناهضت
فرهنگ لغت هوشیار

مناهضت

مناهضت
مناهضه. مقاومت و برابری در جنگ. محاربه. مقاتله: امروز تو به عزم مزاحمت ما برخاسته ای و همت بر مناهضت و پیکار گماشته ای. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 199). اسباب مناهضت ساخته باید کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 66). عزم مناهضت نواسۀ شاه مصمم کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 300). به عزم مناهضت او روی به ولایت او نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاًص 332). ارسلان جاذب را به مناهضت او فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 342). رجوع به به مناهضه شود
لغت نامه دهخدا

مناهضه

مناهضه
مناهضت در فارسی: ایستادگی، برابری: در جنگ مقاومت نمودن با هم برابری کردن در جنگ، مقاومت برابری
فرهنگ لغت هوشیار

مناهزت

مناهزت
نزدیک شدن با هم، پیش آمدن شکار را، فرصت یافتن و غنیمت شمردن: (اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم مبادا که تدبیر او بر من کارگر آید و انتباه من بعد از آن سود ندارد) (مرزبان نامه. تهران. چا. ا ص 273)، نزدیک شدن کودک به بلوغ
مناهزت
فرهنگ لغت هوشیار

مناهبت

مناهبت
برابر هم دویدن در مسابقه، بسخن گرفتن، غارت کردن، مسابقه در دو، سخن گویی، غارت
فرهنگ لغت هوشیار

مناهزت

مناهزت
نزدیک شدن به هم، فرصت یافتن و غنیمت شمردن، پیش آمدن شکار را
مناهزت
فرهنگ فارسی معین