جدول جو
جدول جو

معنی مناهزت

مناهزت((مُ هِ زَ))
نزدیک شدن به هم، فرصت یافتن و غنیمت شمردن، پیش آمدن شکار را
تصویری از مناهزت
تصویر مناهزت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مناهزت

مناهزت

مناهزت
نزدیک شدن با هم، پیش آمدن شکار را، فرصت یافتن و غنیمت شمردن: (اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم مبادا که تدبیر او بر من کارگر آید و انتباه من بعد از آن سود ندارد) (مرزبان نامه. تهران. چا. ا ص 273)، نزدیک شدن کودک به بلوغ
مناهزت
فرهنگ لغت هوشیار

مناهزت

مناهزت
پیشی گرفتن، مسابقه، نزدیکی گرفتن، نزدیک شدن، غنیمت شمردن فرصت
مناهزت
فرهنگ فارسی عمید

مناهزت

مناهزت
مناهزه. فرصت نگاه داشتن. فرصت غنیمت شمردن. اغتنام فرصت. انتهاز فرصت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم... بعد از آن سود ندارد. (مرزبان نامه). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 185). رجوع به مناهزه شود
لغت نامه دهخدا

مناهضت

مناهضت
مقاومت نمودن با هم برابری کردن در جنگ، مقاومت برابری
مناهضت
فرهنگ لغت هوشیار

مناهزه

مناهزه
مناهزت در فارسی: نزدیک شدن: با هم، پیش آمدن: شکار را، پروا یافتن (پروا فرصت) نزدیک شدن با هم، پیش آمدن شکار را، فرصت یافتن و غنیمت شمردن: (اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم مبادا که تدبیر او بر من کارگر آید و انتباه من بعد از آن سود ندارد) (مرزبان نامه. تهران. چا. ا ص 273)، نزدیک شدن کودک به بلوغ
فرهنگ لغت هوشیار

مناهبت

مناهبت
برابر هم دویدن در مسابقه، بسخن گرفتن، غارت کردن، مسابقه در دو، سخن گویی، غارت
فرهنگ لغت هوشیار