جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با منافذ

منافذ

منافذ
منفذ ها، محل های نفوذ، راه ها، محل های گذشتن، پنجره ها، سوراخ ها، جمعِ واژۀ منفذ
منافذ
فرهنگ فارسی عمید

منافذ

منافذ
جَمعِ واژۀ منفذ. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ منفذ. سوراخها و راهها و معبرها و جایهای روان شدن و جاری گشتن باد و آب و جز آن. (ناظم الاطباء). خلل و فرج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در تجاویف کاریز اعضا و منافذ جوارح او تردد می کرد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 54). در منافذ زمین از انواع انبارها مدخر گردانیده. (مرزبان نامه ایضاً ص 143). هوا رابازدارد از رسیدن بدان منافذ. (مصنفات باباافضل)
لغت نامه دهخدا

منافق

منافق
کسی که ظاهرش خلاف باطنش باشد، دورو، کسی که در باطن کافر باشد و به زبان اظهار دین داری کند، کسی که اظهار دوستی کند و در باطن دشمن باشد
منافق
فرهنگ فارسی عمید

منافع

منافع
منفعت ها، چیزهایی که موجب نفع بشود، فایده ها، سودها، بهره ها، سودمند بودن، جمعِ واژۀ منفعت
منافع
فرهنگ فارسی عمید