از این پس پس از این ازین پس پس از این: بعد از تامل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشمین عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم
از این سپس. (آنندراج). پس از این. زین پس. از این پس: دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم. (گلستان). من بعد بیخ صحبت اغیار برکنم در باغ دل رها نکنم جز جمال دوست. سعدی. بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد من بعد بر آن شرطم کز توبه بپرهیزم. سعدی. یک چند به خیره عمر بگذشت من بعدبر آن سرم که چندی بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالۀ کار خویش گیرم. سعدی. من بعد با فلک مفکن کار بنده را زیرا کز او به کس نرسد هیچ طایله. ابن یمین (دیوان چ باستانی راد ص 158). من بعد عقده ای که فتد در امور ملک روشن شده ست ابن یمین را که زودزود گردد به یمن همت این قطب اولیا یکسر گشاده چون ره صدق و صفا گشود. ابن یمین. من بعد هرگز نتوانست به طریق گذشته در من تصرف کند. (انیس الطالبین ص 120). والدۀ آن درویش توبه کرد که من بعد از کسی چیزی نگیرد. (انیس الطالبین ص 139)
آنچه که پس از چیزی آید سپسین: بعضی عروضیان در باب صدر و عجز حرف ثابت را اعتبار کنند نه حرف ساقط را معاقب ما بعد را صدر خوانند. یا مابعد الطبیعه. (حکمت مابعد) یا ماوراد الطبیعه. نزد قدما یکی از شعب حکمت نظری که اصول آن د است. و آنها عبارتند از: علم الهی، فلسفه اولی. از فروع این علیم معرفت نبوت و امامت و معاد است توضیح ارسطو این بخش از حکمت را پس از علم طبیعت (فیزیک) قرار داد و آن را متافیزیک - یعنی بعد از فیزیک - نامید و سپس این نام برین علم اطلاق شد و بنابراین مابعد الطبیعه اصح از ماورء الطبیعه است
پس ازین (بعد ازین مقدمه بعد از دعا) : اما بعد پوشیده نیست بر ملک که ما فرزندان ابراهیم ایم. توضیح امالفظ متضمین معنی شرط و لفظ بعد از ظروف زمانی اسثت بمعنی پس. چون در اینجا مضاف الیه محذوف معنوی است مبنی علی الضم باید خواند یعنی دال بعد رادر اما بعد مضموم باید و مضاف الیه محذوف آن اکثر لفظ حمد و نعمت باشد