جدول جو
جدول جو

معنی من

من((مَ نّ))
نیکویی کردن درباره کسی، بخشش نمودن و سپس منت گذاشتن، منت
تصویری از من
تصویر من
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با من

من

من
ضمیر اول شخص مفرد
واحد اندازه گیری وزن، برابر با تقریباً سه کیلوگرم، من تبریز
من شاه: واحد اندازه گیری وزن برابر با ۸۰ سیر یا ۲ من معمولی
من ری: واحد اندازه گیری وزن برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی
من
فرهنگ فارسی عمید

من

من
آنچه خداوند ببخشد و بدهد
آنچه کسی به دیگری ببخشد
ترنجبین، شیرخشت
من
فرهنگ فارسی عمید

من

من
نیکوکاری، هن نهادن (هن منت)، تر انگبین از او از آن جا از آن زمان به کسی آن کس کیست، جمع منه، هن ها سپاسه ها از
فرهنگ لغت هوشیار