زر اندود تلا پوش، نکره اندود سیم اندوده، هده نما (هده حق) راست نما، دو رو زر اندوده آب زر داده، خوش ظاهر و بد باطن، دروغ راست نما: (ملک گفت: می خواهی تا ما را ملک تلقین کنی و کفایت مموه و مزور خود بر مردمان عرض دهی ک) (کلیله. مصحح مینوی 383)
خبر آمیخته از راست و دروغ. (ناظم الاطباء). دروغی که بفریب آن را مانند راست گردانیده باشند. (غیاث اللغات) (آنندراج). خبری که در آن تزویر و تلبیس باشد. (از اقرب الموارد) : از این ترهات مموه ومزخرفات مزور چندان ایراد کرد که زن بدان راضی شد که در وقت برود و او را ببیند. (سندبادنامه ص 242) ، مس و یا آهن زراندود و یا سیم اندود کرده شده و تلبیس کرده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زراندودکرده. (دهار). زراندود و ملمع کرده شده. (غیاث اللغات) (آنندراج). مزخرف. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، قلابی و تقلب کرده شده. (ناظم الاطباء) ، هر چیز مغشوش و ناراست. (ناظم الاطباء) : حوالت این حالت مموه پیغمبران منزه کردند. (جهانگشای جوینی) ، (اصطلاح بدیع) در فن بدیع، آن است که در نظم الفاظ فصیح ترکیب آرد، چنانکه در خواندن، شعر غرا نماید اما بی معنی و نامفید بود. (جامعالصنایع از کشاف اصطلاحات الفنون)
این واژه بدینگونه آمده در یک فرهنگ فارسی و آن را بر گرفته از مروح تازی دانسته این واژه پارسی است و چنان که در آنندراج آمده، مروه خو انده می شود و هم پیوند است با واژه مرو در پارسی پهلوی که به گیاه خوشبو گفته می شود مروه گیاهی است خوشبوی و شاید همان گیاهی که در گویش تهرانی و گویش اراکی، مرزه خوانده می شود. سخت خوشبوی ومعطر کننده، مروه مروت در فارسی مردمی مردانگی