جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ممدد

ممدد

ممدد
تمدیدکننده. طولانی کننده، نام دردی که از آن عصب اندام کشیده می شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). یکی از پانزده دردی که اسم دارند. شیخ الرئیس در قانون در الاوجاع التی لها اسماء گوید: سبب الوجع الممد ریح او خلط، یمدد العصب و العضل کانه یجذبه الی طرفیه و یکی از شارحین نصاب الصبیان گوید: دردی است که صاحب آن گمان کندکه عضو را از جمیع اطراف می کشند. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: المی است که گوئی آن عضو را از هم می کشند و به تازی تمدد گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ممدد

ممدد
خرگاه به طناب کشیده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). خرگاه به طناب کشیده و برای مبالغه مشدد شده است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا