جدول جو
جدول جو

معنی مماکست

مماکست((مُ کِ سَ))
چانه زدن در معامله، بخیلی کردن
تصویری از مماکست
تصویر مماکست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مماکست

مماکست

مماکست
تشویق کردن در بیع و کم کردن بها، چانه زدن در معامله
مماکست
فرهنگ فارسی عمید

مماکست

مماکست
نهایت تاکید و مبالغه بکار بردن ابرام کردن: (شخصی که ... بمطالبه اغنام میرفت... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست میرفت) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 48)، چانه زدن در معامله، بخیلی کردن، تاکید ابرام، چانه زنی، بخیلی بخل
مماکست
فرهنگ لغت هوشیار

مماکست

مماکست
نهایت تأکید و مبالغه به کار بردن. ابرام کردن: شخصی که به مطالبۀ اغنام می رفت... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست می رفت. (سلجوقنامۀ ظهیری ص 48) ، چانه زدن. مِکاس، بخیلی کردن، تأکید. ابرام. چانه زنی، بخیلی. بخل
لغت نامه دهخدا

مماکسه

مماکسه
مماکست در فارسی: زفتی زفتی ور زیدن، پا فشاری گزاف ورزی، چانه زدن
مماکسه
فرهنگ لغت هوشیار

ممارست

ممارست
به کاری پرداختن و همیشه به آن مشغول بودن و تمرین کردن، مروسیدن
ممارست
فرهنگ فارسی عمید