دوست باطمع غیرخالص. (آنندراج). دوست غیرخالص و باطمع. (ناظم الاطباء). غیرمخلص. (از اقرب الموارد). آن که در دوستی خالص نباشد. مَذّاق. (منتهی الارب) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوستی که از دوستی خود طمعی دارد. رفیق بی اخلاص: غصۀ اخوان نامصادق و اصدقاء مماذق اگر با گور بری درنگنجی. (نفثهالمصدور ص 6)
دوستی بی اخلاص داشتن منافقی نمودن، دوستی بی اخلاص منافقی: (و هیچ دوست تا اوصاف او را بر اوراق تجربت نیارایی صافی مدان و تا مماحضت او را از مماذقت باز نشناسی دوست مخوان) (مرزبان نامه . تهران. چا. 61: 1)
دوستی ویژه ناداشتن. (تاج المصادر بیهقی). دوستی نه خالص. (ترجمان علامه جرجانی). دوستی بی اخلاص. عدم خلوص در دوستی. دوستی خالص نداشتن: و هیچ دوست تا اوصاف او را بر اوراق تجربت نیارایی صافی مدان و تا مماحضت او را ازمماذقت بازنشناسی دوست مخوان. (مرزبان نامه ص 61). - مماذقت کردن، دوستی ریاکارانه ورزیدن: در اثناء آن حال میان طاعت و عصیان مماذقتی می کرد و مخاصمتی در پردۀ مصادقت می نمود. (ترجمه تاریخ یمینی)