جدول جو
جدول جو

معنی ملیک

ملیک((مَ))
صاحب ملک، صاحب، خداوند، خدای تعالی، پادشاه
تصویری از ملیک
تصویر ملیک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ملیک

ملیک

ملیک
خا وند خدا وند، شهریار صاحب ملک، صاحب خداوند، پادشاه:جمع ملکاء، خدای تعالی. یا ملیک سماوات. خدای متعال: (ملیک سماوات و خلاق ارضین بفرمان او هر چه علوی و سفلی) (منوچهری. د. چا. 141: 2)
فرهنگ لغت هوشیار

ملیک

ملیک
پادشاه همه پادشاهان. (دهار). پادشاه و خداوند. ج، مُلَکاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب ملک. (از اقرب الموارد) :
گفت حاشا که بود با آن ملیک
در خداوندی کس دیگرشریک.
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 253).
جمله مرغان ترک کرده جیک جیک
هم زبان و یار داود ملیک.
مولوی (ایضاً ص 391).
- ملیک النحل، شاه زنبوران. (منتهی الارب) (آنندراج). پادشاه زنبوران عسل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- ملیک دین، مالک دین. خدای تعالی:
آتش صنعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندر او شادی ملیک دین نهد.
مولوی.
- ملیک سماوات، مالک آسمانها. خدای متعال:
ملیک سماوات و خلاق ارضین
به فرمان او هرچه علوی و سفلی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 2 ص 141).
- ملیک مقتدر، پادشاه توانا: عند ملیک مقتدر. (قرآن 55/54).
- ، خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ملیک

ملیک
قی چشم، در سوادکوه به صمغ درختان گویند، کوچک، از توابع اسفیورد شوراب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

دلیک

دلیک
کسی که فشار روزگار او را با تجربه کرده باشد پارسی است (هدایت) تازی است دلیک گل سرخ دشتی از گیاهان خاک فرسوده، بر گل سرخ، آزموده کار گیاهی است صحرایی از تیره گل سرخیان که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است (گل سرخ صحرایی)، میوه گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد یا سرخ گردد و دانه های سفید درازی دارد که در طب قدیم مستعمل بود
فرهنگ لغت هوشیار