جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ملعب

ملعب

ملعب
منحوت از لعاب. کلمه ای است برساختۀ فارسی زبانان. داروی لعاب دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

ملعب

ملعب
بازیگاه. ج، ملاعب. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). بازیگاه. (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج). بازیگاه و جای بازی. (ناظم الاطباء) ، جای لهو و مجلس شادمانی:
به روز آرایش مکتب شبانگه زینت ملعب
ضیاء روز و شمع شب شکرلب بر کسان خمری.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 551)
لغت نامه دهخدا

ملعب

ملعب
لَعْب. لِعْب. لَعِب. (ناظم الاطباء). رجوع به لعب شود
لغت نامه دهخدا

ملعبه

ملعبه
وسیلۀ بازی، بازیچه، پیراهن بی آستین که کودکان هنگام بازی کردن می پوشند
ملعبه
فرهنگ فارسی عمید