مگس کوچک، آنچه شبیه مگس باشد، گوی کوچکی که در آخر لوله تفنگ و مسلسل (سبک و سنگین) نصب شده و تیر انداز بهنگام نشانه گیری خط بصر خود را با راس آن و زیر هدف میزان کند
مگس خرد. (ناظم الاطباء). نوعی مگس خرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، ذروح. (تفلیسی). گوژخار. کوژخار. کاغنه. عروسک. باغوجه. ذروح (واحد ذراریح). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ذروح و ذراریح شود، نوعی خال که زنان به رخسار کنند. قسمی خال که بر چهره نهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، زایده ای است بر سر لولۀ سلاح آتشین که به مدد آن نشانه روی و تیراندازی کنند. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). زائده ای است کوچک در انتهای لولۀ تفنگ و مسلسل و جز اینها که به هنگام تیراندازی خط بصر خود را با رأس آن و زیر هدف میزان کنند. و رجوع به مگس (معنی آخر) شود
آنچه که چهره خود را بدان بپوشاند، نقاب، صورت مستعار که بر روی نهند جهت بازی و مسخرگی نگاهدارنده فرانسوی روپوشه روبند، سر و ریخت نگاهدارنده. آنچه که چهره خود را بدان بپوشانند نقاب، (مخصوصا) صورتک عجیب و غریب که برای تغییر شکل یا مخفی کردن قیافه حقیقی بچهره زنند و در جشنها بدان صورت خود را ظاهر سازند، نقابی فلزی و مشبک که شمشیربازان برای حفاظت بچهره خود زنند، نقابی که غواصان بر صورت خودنصب کنند و آن بلوله اکسیژن یا لوله هوا اتصال دارد تابوسیله آن تنفس کنند