جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مکیس

مکیس

مکیس
مکاس، برای مِثال نشانه نهادند بر اسپریس / سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس (فردوسی - ۲/۲۹۲)
مکیس
فرهنگ فارسی عمید

مکیس

مکیس
مأخوذ از تازی، دلاک و کسی که در حمامها کیسه بر بدن مردمان می مالد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مکیس

مکیس
زیرک و ظریف. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زیرک و ظریف و هوشیار و باکیاست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مکیس

مکیس
مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است. مکاس. (فرهنگ رشیدی). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است. (برهان). امالۀ مکاس. در معامله نهایت طلبی کردن و تنگی گرفتن در بیع. (غیاث) (آنندراج). تأکید و مبالغه در کار و ابرام و تقاضا. (ناظم الاطباء) : هامان مکیس همی کرد و او همی فزود تا خروار خربزه همه بستد. (تاریخ بلعمی).
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس.
فردوسی.
در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس.
نظامی (شرفنامه چ وحید ص 410).
ور مکیس افزودیی من زاهتمام
دامنی زر کردمی از غیر وام.
مولوی.
زین دکان با مکیسان برتر آ
تا دکان فضل اﷲ اشتری.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 371).
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس.
مولوی (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).
خوش آمد ترا از گدایان مکیس.
؟ (از آنندراج، ذیل مکاس).
، بعضی به معنی نقصان و کمی نوشته اند. (غیاث) (آنندراج) ، صاحب مؤید نوشته که مکیس به معنی مرد باوقار و در اصل این لفظ به ثاء مثلثه بود و فارسیان به سین مهمله می نگارند. (غیاث) (از آنندراج). و رجوع به مکیث شود
لغت نامه دهخدا

مکیس

مکیس
باج و خراج. (ناظم الاطباء) (ازغیاث) (ازآنندراج) ، حق و مزد و پاداش و محصول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اکیس

اکیس
زیرک تر داناتر با ادب تر زیرکتر زیر کسارتر هشیارتر داناتر
اکیس
فرهنگ لغت هوشیار