جدول جو
جدول جو

معنی مکنسه

مکنسه((مِ نَ س یا سَ))
جاروب، جارو، گل کتانی، جمع مکانس
تصویری از مکنسه
تصویر مکنسه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مکنسه

مکنسه

مکنسه
جارو، آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، خاک روب، جاروب
مکنسه
فرهنگ فارسی عمید

مکنسه

مکنسه
مکنسه در فارسی: جاروب، گل کتانی از گیاهان جاروب جارو، جمع مکانس، گل کتانی
فرهنگ لغت هوشیار

مکنسه

مکنسه
جاروب. مکسحه. ج، مکانس. (مهذب الاسماء). جاروب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جارو. مسفره. محسره. محوقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

مکنسه

مکنسه
مکنسه. جاروب: ضمیر منیرش از خاشاک گناه به مکنسۀ عفو و صفح مصفی گردان. (تاریخ غازان ص 47). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

مکنده

مکنده
آنکه چیزی را بمکد: (چو جای هوا اندر آن نی پاره خالی شود ببالا برآید و بر دهان آن مکنده رسد) (جامع الحکمتین. 127)، جمع مکندگان
مکنده
فرهنگ لغت هوشیار

مکنیه

مکنیه
مؤنث مکنی. رجوع به مکنی شود.
- استعارۀ مکنیه، رجوع به استعاره شود
لغت نامه دهخدا

مکنوسه

مکنوسه
فرس مکنوسه، سپل شتر تابان شکم یا پشم ریخته. (منتهی الارب) (ازآنندراج) (ناظم الاطباء). سپل شتر که اندرون آن صاف و نرم یا پشم ریخته باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا