ساخته فارسی گویان از کلاه پارسی کلاهپوش کلاهدار کسی که کلاه بر سر گذارد مقابل معمم: (گرچه از مکلا و مستفرنگ است و من آخوند شل و ولی بیش نیستم) (سر و ته یک کرباس 36: 2)
نعت مفعولی منحوت از کلاه فارسی. آنکه کلاه بر سر گذارد، نه عمامه. کلاه دار. کلاه پوشیده. مقابل معمم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغتی است مجعول که از کلاه فارسی بر وزن معمم و در مقابل آن ساخته شده است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
نیاز، چشم سرخ و سپید، سپید سرین گوسپند، فرانسوی خرمکه گونه ای شیرینی خوردنی یا شیرابه نوشیدنی از شیر و شکر و خرمک (کاکائو) نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته می شود