جدول جو
جدول جو

معنی مقنطر

مقنطر((مُ قَ طَ))
کامل شده، تمام بنا شده، طاق زده شده. مقنع (م ن) قانع کننده
تصویری از مقنطر
تصویر مقنطر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مقنطر

مقنطر

مقنطر
ساخته ساخته شده، تاک زده (تاک طاق) تاکدار کامل شده مکمل، تمام بنا شده، طاق زده شده
فرهنگ لغت هوشیار

مقنطر

مقنطر
مکمل و منه: القناطیر المقنطره. (منتهی الارب) (آنندراج). مکمل. (ناظم الاطباء). مکمل و گویند مُکتَّل. (از اقرب الموارد) ، کامل و تمام بناشده، طاق زده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مقنطره

مقنطره
مقنطره در فارسی مونث مقنطر: تاکدار مونث مقنطر، جمع مقنطرات
مقنطره
فرهنگ لغت هوشیار

مقنور

مقنور
دفزک فربه زشت هیئت، آن که دستار ناراست و پراکنده بر سر بسته باشد یا آنکه نیکو بستن نداند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مقمطر

مقمطر
فراهم آمده و مجتمع شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مقمطر

مقمطر
شیر تنک گردیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مقاطر

مقاطر
جَمعِ واژۀ مقطر (ناظم الاطباء) و مِقطَره. (اقرب الموارد). رجوع به مقطر و مقطره شود
لغت نامه دهخدا