یقۀ مقلب، یقۀ برگشته. (فرهنگ لغات مشکل دیوان البسۀ نظام قاری ص 204) : چون کشد بر دوش بار یقۀ مقلب بگو جامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت. نظام قاری (دیوان البسه ص 52). یقۀ مقلب به گوش استاده است دگمه گو با جیب کم کن مشوره. نظام قاری (دیوان البسه ص 25). سر بامست گریبان یقۀ با مقلب آن کنیسه که زدند از پی دفع امطار. نظام قاری (دیوان البسه ص 12). بعد از آن یقۀ مقلب که هم مشورۀ چارقب بود این حکایت مخفی به سمع او رسانید. (دیوان البسۀ نظام قاری ص 151)
برگرداننده. (ناظم الاطباء). گرداننده. محول. دگرگون کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - مقلب القلوب، برگردانندۀ دلها. و نامی از نامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالم که دلها را برمی گرداند. (ناظم الاطباء). کنایه از خدا. یکی از صفات خدا: مقلب القلوب تعالی شأنه قلب او را همواره میان این دو حال متعاقب و متناوب متقلب می دارد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 424). - مقلب قلب، برگردانندۀ دل. کنایه از خدای تعالی. صفتی از صفات باریتعالی: ازتحت حجاب قلب بیرون رفته و از صحبت قلب به صحبت مقلب قلب پیوسته. (مصباح الهدایه چ همایی ص 429). و رجوع به ترکیب قبل شود