جدول جو
جدول جو

معنی مقطوف

مقطوف((مَ))
چیده شده، در علم عروض «فعولن» چون از «مفاعلن» خیزد، آن را مقطوف خوانند و سبب آن که بدین زحاف از این جزو دو حرف و دو حرکت افتاده است آن را به قطف (ثمار) تشبیه کردند
تصویری از مقطوف
تصویر مقطوف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مقطوف

مقطوف

مقطوف
چیده چیده شده، فعولن چون از مفاعلتن خیزد آنرا مقطوف خوانند وسبب آنکه بدین زحاف از این جزو دو حرف و دو حرکت افتاده است آنرا به قطف (ثمار) تشبیه کردند (المعجم. چا. دانشگاه . 74)
فرهنگ لغت هوشیار

مقطوف

مقطوف
چیده شده و گویند ثمر مقطوف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (در اصطلاح عروض) اجزای عروضی که بدان قطف راه یافته باشد. (از اقرب الموارد). فعولن چون از مفاعلتن خیزد آن را مقطوف خوانند و بسبب آنکه بدین زحاف از این جزو دو حرف و دو حرکت افتاده است آن را به قطف (ثمار) تشبیه کردند. (المعجم چ دانشگاه ص 74)
لغت نامه دهخدا

معطوف

معطوف
مورد نظر و توجه واقع شده
در دستور زبان کلمه ای که به کلمۀ ماقبل خود عطف شود
پیچانده شده، خمیده، مایل گشته
معطوف
فرهنگ فارسی عمید

معطوف

معطوف
پیچانیده شده، دو تا شده، کلمه ای که به کلمه ما قبل خود عطف شود
معطوف
فرهنگ لغت هوشیار