جدول جو
جدول جو

معنی مقارنت

مقارنت((مُ رَ نَ))
به هم نزدیک شدن، اجتماع دو ستاره در یک برج
تصویری از مقارنت
تصویر مقارنت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مقارنت

مقارنت

مقارنت
نزدیک شدن بهم، بهم پیوستن یار شدن، واقع شدن دو سیاره است در یک درجه از منطقه البروج. توضیح مقارنه یکی از پنج نظر کواکب است و چهار دیگر تسدیسی و تربیعی و تثلیثی و مقابله است، نزدیکی، اتصال، جمع مقارنات
فرهنگ لغت هوشیار

مقارنت

مقارنت
مقارنه. رجوع به مقارنه و مقارنه شود، واقع شدن دو سیاره است در یک درجه از منطقهالبروج: مر آفتاب را و ماه را بدین سبب که اثر هر دو اندر عالم بیشتر است از آثار دیگر کواکب مواصلتی و مقارنتی است که مر دیگر کواکب را به آفتاب آن نیست. (جامع الحکمتین ص 276). پادشاه زادگان به خدمت او (اوکتای قاآن) رسیدند و چون پروین مسعود شده به مقارنت بدر منیر اجتماع تزیین و تحسین پذیرفت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 155). دو دانه مروارید مانند فرقدین که به مقارنت قمر منیر مسعود باشد در گوش داشت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 168). و رجوع به مقارنه شود
لغت نامه دهخدا

مقارنه

مقارنه
به هم نزدیک شدن، به هم پیوستن، با هم یار و همراه شدن
مقارنه
فرهنگ فارسی عمید

مقارعت

مقارعت
واکوفتن دلیران یکدیگر را: (... و طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد) (مرزبان نامه. 1317 ص 222)، قرعه انداختن با یکدیگر
مقارعت
فرهنگ لغت هوشیار

مقارنه

مقارنه
با یکدیگر قرین شدن، یار و رفیق و مصاحب شدن، بیکدیگر پیوستن
مقارنه
فرهنگ لغت هوشیار