جدول جو
جدول جو

معنی مقاربت

مقاربت((مُ رِ بَ))
عمل آمیزش جنسی، همآغوشی، جماع
تصویری از مقاربت
تصویر مقاربت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مقاربت

مقاربت

مقاربت
مقاربه. نزدیکی. قربت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بسیار از امیر محمود شنودم که گفت این مقاربت ما با ترکمانان از ضرورات است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 538). علی تگین دشمن است به حقیقت... با وی نیز عهدی و مقاربتی باید هرچند بر آن اعتماد نباشد ناچار کردنی است. (تاریخ بیهقی). اما عاقبت اندیش التماس صلح و مقاربت دشمن را غنیمت پندارد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 276). و رجوع به مقاربه شود، نزدیکی با زن و مجامعت. (ناظم الاطباء). وقاع. مواقعه. آرامش. همخوابگی. هم بستری. جماع. مجامعت. مضاجعت. مباضعت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مقاربت کردن، نزدیکی کردن با زن
لغت نامه دهخدا

محاربت

محاربت
محاربه: ... که فتح ناحیت قم بجنگ و محاربت بوده باشد جمع محاربات
محاربت
فرهنگ لغت هوشیار

مضاربت

مضاربت
با شمشیر یکدیگر را زدن زد و خورد کردن، شرکت کردن دو کس در مال و تن، آن باشد که شخصی مالی را بدیگری بدهد که با آن تجارت کند بدین معنی که سود حاصل میان آن دو مشترک باشد و خسارت بعهده صاحب مال باشد عقدی است بین دوتن که یکی ضمانت کند بدیگری مالی دهد که با آن تجارت نماید بسهم شایع معلومی از سود مانند نصف یا ثلث ومضارب در حکم وکیل است و باید مطابق قرار صاحب مال عمل کند وراس المال باید از نقدین (مسکوک یا پول رایج) باشد و معین باشد و حاضر نه دین و سهم مضارب - یعنی عامل - معین باشد وعقدی است جایز از طرفین واگر مال المضاربه دین یا نامعلوم و یا سهم مضارب نامعلوم باشد عقدباطل است
فرهنگ لغت هوشیار

مقارعت

مقارعت
واکوفتن دلیران یکدیگر را: (... و طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد) (مرزبان نامه. 1317 ص 222)، قرعه انداختن با یکدیگر
مقارعت
فرهنگ لغت هوشیار