جدول جو
جدول جو

معنی مفنگی

مفنگی((مُ فَ))
کسی که آب بینی وی دایماً روان باشد، ضعیف و مردنی
تصویری از مفنگی
تصویر مفنگی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مفنگی

مفنگی

مفنگی
مردنی و لاغر و ضعیف و آسیب پذیر و آماده و مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون
فرهنگ لغت هوشیار

مفنگی

مفنگی
مردنی و لاغر. ضعیف و آسیب پذیر. آماده و مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون. این صفت بیشتر برای انسان و به ندرت درباره حیوانات به کار می رود و ظاهراً آن را برای موجودات بیجان ابداً استعمال نمی کنند. (فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده)
لغت نامه دهخدا

مافنگی

مافنگی
آنکه زود مریض شود، آنکه بر او از سرمای کم زکام افتد، بنایی که مصالح محکم ندارد
فرهنگ لغت هوشیار

مافنگی

مافنگی
آنکه زود مریض شود. آنکه بر او از سرمای کم، زکام افتد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بنایی مافنگی، بنایی که مصالح محکم ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مفنی

مفنی
سپری کننده نیست گرداننده سپری نیست گردانیده فانی کننده تباه سازنده نابود کننده
فرهنگ لغت هوشیار