جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مفضال

مفضال

مفضال
مرد بسیار فضل و جود. (منتهی الارب) (آنندراج). مردبسیارفضل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). صاحب فضل بسیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
در او به کام دل خویش هر کسی مشغول
امیر و بنده و سالار و فاضل و مفضال.
قطران.
- رجل مفضال علی قومه، مرد صاحب فضل و بخشنده برای قوم خود. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

افضال

افضال
ستمگایی کردن، بزرگ تباری، سپاسیدن، بخشندگی افزون کردن زیاد کردن، نیکویی کردن بخشش کردن فزون بخشیدن، سپاس نهادن، افزون آمدن، افزونی در حسب، بخشس، جمع افضالات
فرهنگ لغت هوشیار

افضال

افضال
افزون کردن، نیکویی و احسان کردن، سپاس نهادن، برتری داشتن، بخشش، جمع افضالات
افضال
فرهنگ فارسی معین

افضال

افضال
برتر بودن و برتری داشتن در حسب، نیکویی و احسان کردن، بخشش کردن
افضال
فرهنگ فارسی عمید