مفصول مفصول جداکرده شده. (ناظم الاطباء). جداشده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - قیاس مفصول. رجوع به قیاس مفصول و قیاس موصول شود. - مفصول نتایج، قسمی از قیاس مرکب باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). ، کودک از شیر باز کرده. مفطوم. (مهذب الاسماء). و رجوع به فصل شود لغت نامه دهخدا
مفتول مفتول رشتۀ باریک فلزی که مانند نخِ تابیده است، تابیده شده، تاب داده شده، پیچیده فرهنگ فارسی عمید