مفتقد مفتقد گم کرده شده. نایافته شده. (از غیاث) (از آنندراج). گمشده. جستجوشده. (از ناظم الاطباء). از دست داده. از میان رفته: منتهای اختیار آن است خود کاختیارش گردد اینجا مفتقد. مولوی. و رجوع به افتقاد شود، تفقد کرده شده یعنی بازپرس کرده شده. (غیاث) (آنندراج) لغت نامه دهخدا
منتقد منتقد انتقاد کننده، صرافی کننده، کسی که نوشته یا کتابی را مطالعه و نواقص آن را بیان کند فرهنگ فارسی عمید