معنی مفترض تصویر مفترض مفترض ((مُ تَ رَ)) فرض کرده شده، واجب گردیده، فریضه کرده شده، واجب، لازمفرض کرده شده، واجب گردیده، فریضه کرده شده، واجب، لازم فرهنگ فارسی معین