جدول جو
جدول جو

معنی مفتتن

مفتتن((مُ تَ تَ))
در فتنه افتاده، مفتون و عاشق شده
تصویری از مفتتن
تصویر مفتتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مفتتن

مفتتن

مفتتن
عاشق، آنکه دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دل بستگی به چیزی دارد، آنکه عشق می ورزد، دلداده، دلبسته، دلباخته، شیفته، در تصوف سالک یا عارفی که به خدا عشق می ورزد
مفتتن
فرهنگ فارسی عمید

مفتتن

مفتتن
در فتنه افتاده، در فتنه اندازنده، آزمایش کننده، ربوده شدۀ مال و عقل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مفتون

مفتون
ویژگی کسی که در فتنه انداخته شده، شیفته، فریفته، عاشق
مفتون
فرهنگ فارسی عمید

مفتتح

مفتتح
گشوده، سر آغاز گشاینده، آغاز کننده بازکرد ه شده گشوده، آغاز (کتاب رساله) مدخل: (مفتتح کتاب برترتیب ابن المقفع) (کلیله. مصحح مینوی. 28) باز کننده گشاینده
فرهنگ لغت هوشیار