معنی مغلطه کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی مغلطه کردن
- مغلطه کردن((~. کَ دَ))
- در اشتباه انداختن
تصویر مغلطه کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مغلطه کردن
مغالطه کردن
- مغالطه کردن
- واهر گراندن بغلط انداختن یکدیگر.} ، اول مرتبه بعضی از حکام ولایات و سر کردگان مغالطه خواهند کرد) (منشات قائم مقام. چا. قائم مقامی 154)
فرهنگ لغت هوشیار
مغالطه کردن
- مغالطه کردن
- سفسطه کردن: اول مرتبه بعضی ازحکام ولایات و سرکردگان مغالطه خواهند کرد. (منشآت قائم مقام چ قائمقامی ص 154). و رجوع به مغالطه شود
لغت نامه دهخدا
مخالطه کردن
- مخالطه کردن
- مخالطت کردن: هرآن کسی را که با اهل شرع مخالطه کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مشغله کردن
- مشغله کردن
- تلاج کردن داد و فریاد کردن داد و فریاد کردن قال و قیل کردن شلوغ کردن: و اگر کس صواب و خطای آن باز نمودی در خشم شدی و مشغله کردی و دشنام دادی
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب کردن
- مغلوب کردن
- شکست دادن، غلبه کردن، پیروز شدن، چیره شدن، برنده شدن، بردن، مجاب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد