معنی مغروق
- مغروق((مَ))
- غرق شده
واژههای مرتبط با مغروق
مغروق
- مغروق
- فرو رفته، در آب غوته خورده، وینسته، فرو رفته در آب ،غرق شده، مرد مغروق، کشتی مغروق، جمع مغروقین (برای کسان)
مغروق
- مغروق
- غوطه ورشده در آب. فرورفته در آب. (از ناظم الاطباء). غرق شدن. غرقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه ظاهراً برساختۀ فارسیان است و در عربی غریق باید گفت
آغروق
- آغروق
- ترکی بار و بنه بارو بنه احمال و اثقال
آغروق
- آغروق
- بار و بنه
مغرور
- مغرور
- خودپسند، گرانسر، خودخواه، خودبین
مغروس
- مغروس
- کاشته شده، در زمین نشانده شده
مغرور
- مغرور
- کسی که به باطل طمع ببندد، فریب خورده، فریفته
مفروق
- مفروق
- عدد کوچک تری که از عدد بزرگ تر کم شود، پراکنده
محروق
- محروق
- آتش گرفته
