معنی مغروس - فرهنگ فارسی معین
معنی مغروس
- مغروس((مُ رَ))
- کاشته شده، کشته، نهال، درخت
تصویر مغروس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مغروس
مغروس
- مغروس
- کشته، نهال کاشته شده کشته، نهال درخت: (بر سر سرو زند پرده عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی) (منوچهری. د. چا. 127: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
مغروق
- مغروق
- فرو رفته، در آب غوته خورده، وینسته، فرو رفته در آب ،غرق شده، مرد مغروق، کشتی مغروق، جمع مغروقین (برای کسان)
فرهنگ لغت هوشیار