جدول جو
جدول جو

معنی مغرس

مغرس((مَ رِ))
جایی که در آن نهال کارند، محل نشاندن درخت، جمع مغارس
تصویری از مغرس
تصویر مغرس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مغرس

مغرس

مغرس
نهالکاری نهالستان جای که در آن نهال کارند محل نشاندن درخت: (هرگز از منبت سیر وراسن سرو و یاسمن نروید و از مغرس خیزران خیری و ضمیران بر نیاید) (مرزبان نامه 1317 ص 169)، جمع مغارس
مغرس
فرهنگ لغت هوشیار

مغرس

مغرس
در زمین نشانده. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).
- مغرس کردن، نشاندن. کاشتن:
ما آن نهاله را که بر و میوه اش جفاست
در تیره خاک حرص مغرس نمی کنیم.
مولوی (از فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر)
لغت نامه دهخدا

مغرس

مغرس
جای نشاندن درخت. (غیاث) (آنندراج). زمین تخم دان و زمینی که در آن نهال درخت عمل می آورند. (ناظم الاطباء). جای غرس. ج، مغارس. (از اقرب الموارد). نهال گاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هرگز از منبت سیر و راسن سرو یاسمن نروید و از مغرس خیزران خیری و ضیمران برنیاید. (مرزبان نامه).
گر نه تصویر است از یک مغرسند
در پی هم سوی دل چون می رسند.
مولوی.
بر نوشته هیچ بنویسد کسی
یا نهالی کارد اندر مغرسی.
مولوی.
تا شوم من خاک پای آن کسی
که به باغ لطف تستش مغرسی.
مولوی.
، منشاء. منبع. سرچشمه. جایگاه. مرکز: این ضعیف را امسال سودای سفر خراسان که معرس دین و مغرس ملک و ملت است در دماغ افتاد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 281). کهتر را... به مغرس سیادت و مخیم توحید و موسم تأیید حظیرۀ تبریز... معاودت افتاد. (منشآت خاقانی چ محمدروشن ص 168).
عقل را هم آزمودم من بسی
زین سپس جویم جنون را مغرسی.
مولوی.
، به طور مجاز زن را نیز گویند. (ناظم الاطباء). به استعاره، زن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا