بز، استوار اندام، اپر سنج، اپار سنج، سپنجیده، عاریت دهنده، گور چشم گونه ای پارچه با نگاره هایی چون چشم بلبل یا چشم گو خر مقیاس گیرنده، آنکه عیار فلزات و مسکو کات را تعیین کند. توضیح: در عهد قاجاریه کسانی بدین نام در وزارت مالیه مشغول خدمت بودند: (... جناب علا الدوله وزیر مالیه... و معیر الممالک رئیس خزانه و آقا محمد حسن معیر) (مراه البلدان ج 1 ضمیمه ص 25)
عیارگیر. (مهذب الاسماء). آنکه عیار و چاشنی زر و سیم را معین می کند. (ناظم الاطباء). چاشنی گیر (در زر وسیم). عیارگر. عیارگیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که عیار طلا و نقره و مسکوکات را تعیین کند
ثوب معیر، جامۀ گور چشم. (مهذب الاسماء). قسمی از جامۀ ابریشمین منقش که در آن خالهایی باشد شبیه به چشم گورخر. (ناظم الاطباء) : که وراء ممزج و معرج بغدادی و مطیر و معیر ششتری و دبیقی و قباطی مصری ووشی عدنی و برد یمنی تواند بود. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 304) ، سنجیده شده: نرانم بر زبان جز این سخن را که بر معیار عقل آید معیر. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی 183)