جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معلی

معلی

معلی
بلندکننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلیه شود، آنکه به جانب راست ناقه و گوسپند به دوشیدن آید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه از جانب راست، گوسپند و ماده شتر را بدوشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معلی

معلی
ابن خُنَیْس بزاز کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است. علمای رجال شیعه را در باب او اختلاف است. چنانکه بعضی او را موثق ندانسته اند و یا قدح کرده اند. لیکن شیخ طوسی در کتاب غیبت او را از ممدوحان شمرده است، و از ابوبصیر روایت کرده اند که چون داود بن علی، معلی را کشت و به دار کشید، کار او بر حضرت سخت بزرگ آمد و گفت معلی به بهشت داخل گردید. اعمال عید نوروز را او از حضرت صادق روایت کرده است. و رجوع به اخبار معرفه الرجال و قاموس الرجال شود
ابن منصور رازی مکنی به ابویعلی از فقهای حنفی است. وی فقه و اصول و کتب ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شاگرد ابوحنیفه را روایت کرده است. وفات او به بغداد در سال 211 هجری قمری اتفاق افتاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از رجال حدیث و از مصنفین آن و ثقه بود. (ازاعلام زرکلی ج 3 ص 1058)
لغت نامه دهخدا

معلی

معلی
بلندگرداننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر بلندی برآینده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اِعلاء شود
لغت نامه دهخدا

معلی

معلی
مصدر میمی است به معنی علو. ج، معالی. (غیاث، ذیل معالی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا